فرزنداني
براي آينده
شهربانو اماني
شايد براي بسياري از نسلهاي جوانتر كشورمان اين پرسش مطرح شده باشد كه دليل پيروزي انقلاب سال57 و همراهي گسترده اقشار مختلف مردمي با انقلاب چه بوده است؟ چگونه اين دايره وسيع مخاطب از دانشجو و هنرمند و نويسنده گرفته تا روشنفكر و كاسب و بازاري و زن و مرد، 43سال قبل پشت انقلاب ايستادند و از آن حمايت كردند تا فتحالفتوحي تاريخي به نفع مردم شكل گرفت؟ واقع آن است كه قبل از انقلاب، تصوير انقلاب و انقلابي، براي مردم ايران يك تصوير رحماني، مردمسالار و توسعهطلب بود. مردم با انقلابشان همراه شدند چون نشانههاي مهرباني، عطوفت، رافت و توسعه را در بطن اين انقلاب حس كردند. چهرههايي چون شهيد مطهري، شهيد بهشتي و ساير بزرگان راهي دانشگاهها ميشدند و از يك حس مشترك براي جوان ايراني سخن ميگفتند. اينگونه شد كه انقلاب پا گرفت و مانند يك تلالو درخشان، منطقه و جهان را در بر گرفت. اين روند معقول اما در سالهاي پس از انقلاب به دليل برخي تنگنظريها، اشتباهها و سوءمديريتها دچار تغيير شد. يعني مسير مدارا، تعامل و استفاده از مشاركتهاي عمومي، جاي خود را به برخي روشهاي سلبي و افراطي داد كه كشور را از مسير تحقق اهداف و آرمانهاي متعالياش دور ساخت. ماجراي جمع شدن نوجوانان دهه نودي در شيراز و حاشيههاي پس از آن يكبار ديگر موضوعي ذيل عنوان نحوه مواجهه درست با مقولات فرهنگي، اخلاقي و اجتماعي را در تيررس تحليلهاي رسانهاي و عمومي مردم قرار داد. بسياري از كارشناسان با طرح اين پرسش كه چرا بهرغم همه تلاشها و هزينههايي كه طي 43 سال گذشته صورت گرفته، اهداف مورد نظر در حوزه مسائل فرهنگي و هويتي محقق نشدهاند، تلاش كردند موضوع را حلاجي كنند. موضوع حجاب يكي از چالشهايي است كه از سالهاي ابتدايي انقلاب شكل گرفت و باعث هزينههاي فراواني شد. بلافاصله پس از پيروزي انقلاب، برخي افراد و جريانات به جاي مسير فرهنگسازي، آگاهيبخشي و تعامل، ترجيح دادند كه از روشهاي افراطي براي مواجهه با مقولات فرهنگي استفاده كنند. در اثر اين رويكرد است كه با گذشت چند سال از انقلاب در دهه 60خورشيدي، دختراني كه از نظر برخي افراد حجاب مناسب نداشتند را دستگير ميكردند و با استفاده از روشهاي خشك و تند، تلاش ميكردند آنها را به زعم خود به راه راست هدايت كنند. اما در شرايطي كه هرگز اهداف مورد نظر يك چنين طرحهايي محقق نميشد، باز هم اين نسخه در تمام دههها و به اشكال مختلف اجرايي شد. تنها در زمان دولت اصلاحات بود كه تلاش شد رويكردهاي تازهاي در مواجهه با جوانان در پيش گرفته و از طريق تعامل و با استفاده از رويكردهاي علمي به مطالبات جوانان پرداخته شود. خاطرم هست در زمان حضور در مجلس پنجم، برنامه بازديدي را با حضور برخي نمايندگان و همسران آنان از بازداشتگاه كهريزك (محلي كه در ماجراهاي سال88 فجايع فراواني در بطن آن شكل گرفت) برنامهريزي كردم. در آن زمان كهريزك محلي بود براي حضور زنان خياباني بازداشتشده و برخي افراد كه به دليل آسيبهاي اجتماعي با احكام زندان مواجه شده بودند. در آن زمان دختراني كه به دليل حجاب بازداشت شده بودند، نيز راهي اين بازداشتگاه ميشدند. يعني دختري كه به دليل چند تار مو بازداشت شده بود، اوقات خود را در كنار محكوميني سپري ميكرد كه به دليل فحشا و... راهي بازداشتگاه شده بودند. در همان ايام چهرههاي اصلاحطلب مجلس پنجم و مجلس ششم و بزرگان اصلاحات تلاش ميكردند سياستگذاران كشور را متوجه تبعاتي كنند كه رويكردهاي سلبي براي نسلهاي آينده به بار ميآورد. اما متاسفانه توجهي به اين تذكارها نميشد. امروز اما با نسلهايي مواجه هستيم كه اطلاعات كاملي از شرايط زندگي در كره خاكي دارند. جوان و نوجوان ايراني، ناخودآگاه شرايط زيست و زندگي خود را با جوانان ساكن در كشورهاي توسعهيافته و در حال توسعه مقايسه ميكند و مبتني بر اين واقعيات جهانبيني خود را شكل ميدهد. با ابزارهاي نوين ارتباطي ديگر امكان سانسور و وادار كردن جوانان به استفاده از يك رويكرد فكري وجود ندارد. سياستگذاران كشور، دهههاي متمادي را براي فرهنگسازي و آگاهيبخشي درست از دست دادهاند و با نسلي روبه رو هستند كه ديگر زبان مشتركي ميان خود و سيستم نميبينند. راهبرد رويارويي با اين شرايط، استفاده از همان رويكردهاي نرم، رحماني و مشاركتجويانه است. بايد زبان مشتركي ميان سياستگذاران ايراني و نسلهاي جوان ايجاد شود و مبتني بر اين درك مشترك برنامهريزي و قانونگذاري شود. حضرت علي (ع) در حديثي زيبا در اين باره ميفرمايد: «لاتقسر اولادكم علي آدابكم فانهم مخلوقون لزمان غير زمانكم... فرزندانتان را برآداب خود تربيت نكنيد؛ چرا كه آنها براي (آينده و) زماني غير از زمان شما آفريده شدهاند». اي كاش همه متوجه اين حقايق ميشديم...